وال قطبی در آکواریوم



امروز برای اولین بار تفاوت همشهری بودن و بالاشهرنشینی را با غریبه بودن و شمالغرب نشینی فهمیدم. برای یکی از همکاران ساکن معالی آباد با اسم فامیل شیرازی خودش به پشتیبانی آسیاتک تماس گرفتم چقد تحویلم گرفتند. همیشه فکر میکردم مشکل از لهجه تهرانی و بوک فرم بودن حرفام هست.

یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی که در فرهنگ ایرانی ها رخنه کرده بحث مدرک گرایی به جای تخصص گرایی است(که البته چون این معضل در فرهنگ رخنه کرده آن را نشانه داشتن فرهنگ می دانند!).

اگر از بنام ترین شخصیت های علمی ایران و شاید جهان مانند ابوعلی سینا و یا زکریا رازی و یا خوارزمی و یا فارابی و یا ابوریحان بیرونی و یا . سوال کنید مدرک تان چیست؟ قطعا (البته اگر زنده بودند) به شما می گفتند اصلا مدرک یعنی چه؟

زمانی که برخی ایرانی ها شروع کردند برای ادامه تحصیل به خارج کشور بروند وقتی بر می گشتند برای اینکه خود را بالاتر از جامعه نشان دهند از عناوین مهندس و دکتر و . استفاده می کردند تا مثلا برای خود یک جایگاه بالای اجتماعی پیدا کنند.

این در حالی است که شما هر جای جهان بروید مردم برای گفتگو با یکدیگر از این عناوین استفاده نمی کنند مگر اینکه فردی یک پزشک باشد و یا اینکه یک استاد دانشگاه باشد اما در ایران امروزه آنقدر این ماجرا لوث شده که حتی بقالی هم که می خواهد با مشتری خود حرف بزند برای اینکه وی را باد کند و وادارش کند بیشتر خرید کند و یا به مغلطه کاری در حساب کتاب ها توجه نکند از عناوین دکتر و مهندس و یا خانم دکتر یا خانم مهندس و . استفاده می کند، ومتاسفانه هنوز هم بسیاری از مردم ما خام این عناوین می شوند.

پس از انقلاب اسلامی در ایران یکی از مهم ترین مباحث این بود که آیا ما به تخصص و مهارت بیشتر نیاز داریم یا مدرک تحصیلی.

چون بحث انقلاب مطرح بود و به سختی می شد افراد دارای مدارک عالیه که به قول معروف طاغوتی نباشند هم پیدا کرد به همین دلیل ترجیح بر آن داده شد که بسیاری از جوانان انقلابی وقت به عنوان کارآموز کنار متخصصین قبلی بنشینند و به صورت استاد شاگردی کار را یاد بگیرند و کم کم با تجربه و خطا زمام امور کشور را به دست بگیرند و همین هم شد.

طی چهل سال اخیر هم مملکت توانست ملیون ها کارشناس متخصص در زمینه های مختلف تربیت کند و مجددا این چالش بوجود آمد که مدرک دانشگاهی مهم تر است و یا تجربه و تخصص کاری.

در کشوری مانند آمریکا که امروزه خود را ابرقدرت جهان می داند تخصص و تجربه کاری در اولویت است و مدرک دانشگاهی بعد از آن.

یعنی ممکن است که برای مشاغل افرادی با سطح تحصیلی خاصی را دعوت کنند اما وقتی که می خواهند فردی را استخدام کنند نگاه می کنند طرف چه قدر تخصص و تجربه کاری دارد.

آن فرد اگر بخواهد عضو مجلس شود و یا هر جایگاه دولتی دیگری را به دست آورد باید تجربه کافی را قبل از تصدی امور داشته باشد نه اینکه حالا پس از اینکه به پست رسید بخواهد یاد بگیرد چه کار باید بکند، حالا اگر یاد بگیرد.

حتی برای پست های حاکمیتی هم ماجرا به همین ترتیب است.

شما تا به حال عنوان تحصیلی چند تا از روسای جمهوری ویا وزرا و یا نمایندگان کنگره آمریکا را شنیده اید؟

به دلیل همین مدرک گرایی حتی بسیاری از شخصیت های مملکت ما به سمت خرید مدرک می روند و یا اینکه جو گیر می شوند و فکر می کنند اگر کسی به آنها دکتر یا مهندس بگوید پس آنها دیگر دکتر و یا مهندس شده اند.

خدا رحمت کند آقای کردان را، من چون مدتی وی ریاست سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور را عهده دار بود و من رئیس صنف آموزشگاه های رایانه بودم با او آشنا شدم.

می توانم به جرئت بگویم وی یکی از بهترین مدیران اجرایی کشور بود در حالی که شاید مدرک تحصیلی اش در آن حد نبود.

منبع


حضرت عزرائیل می فرمایند:
مرگتون چیه؟ بنالید. مگه آدم نیستید؟ حرف بزنید.
اخلاق گند امروزتون میزارم به حساب روزایی که بی حساب الکی خوش بودین.
چطوره یکی دیگتون سقط کنم تا تعطیل رسمی اضافه بشه به تقویم؟

میدونم هفتِ علامت ویکتوری شما خرابه ولی بیلاخ که میتونید بدید زیر هشت

ته مانده خرده بیسکویت دایجستیو را به زور نخورید هم سرفه تون میگیره هم روزی گنجشک ها و قمری های سرمازده هست

برای آنکه هر ننه قمری به زور با هر عنوان بر شما حکومت را دیکته نکند، فرهنگ شاهانه داشته باشید

روابط عمومی اداره کل حکومت های قبل از امام زمان(عج)

میگن در کانادا اول به زن اهمیت میدن بعد به سگ و گربه و در نهایت اگر چیزی ته دیگ حقوق بشر و حیوانات باقی موند خرج مردان میکنن.
چند روز هست به نمادهای مردسالاری در ایران دقت میکنم و اینکه چه کلاهی به نام مردان و به کام ن سرمون رفته مثلا برنامه سلام کاکوی رادیو فارس اگه بخواد زن سالار بشه فوقش تیتراژش بدین صورت اجرا میشه:
سلام بانو
سلام بانو
سلام به روی ماه تو
حالا چه اشکال داره تیتراژ رادیو تورنتو اینطوری باشه مگه حالا توی ایران غیر از برای خدمت سربازی، جانشینی سلطنت پدر و سهم الارث و مبلغ دیه و حق طلاق و. جای دیگری جنس مرد گرامی داشته شده؟

اگر یادتون باشه در دهه شصت در وقت اداری و مخصوصاً ایام سربازگیری و ایام الله دهه فجر صدای مارش نظامی و سرودهای انقلابی قطع نمیشد.
خوب؛ اون دهه شصت بود و بلندگوهای جیغ دار و حال و هوای آهنگای شیش و هشتی که اون وضعیت رو برای ملت قابل تحمل میکرد.
ولی الان روش تغییر کرده، یه گوشی زنگ آهنگ خور میذارن توی ایستگاه شارژ ادارات و هر وقت کارمندا خسته شدن یه آهنگ اخراجیها 1 فقط با یک تماس تلفنی پخش میشه و حال و هوای جبهه جایگزین نیتی ارباب رجوع و کارمند میشه. به همین راحتی، به همین خوشمزگی. هر وقتم همه چی آرومه و همه خوشبختن صدای سوت بلبلی میذارن به نشانه وضعیت سفید

سوال پسر سر سفره شام:

پسر فقیر: پدر؛ خدا که دیده نمیشه پس چطوری وجود داره؟
پدر فقیر: ببین پسرم؛ این نوشابه ای که امشب به عنوان شام نون تلیت میکنیم توش گاز داره ولی تا تش ندی سفیدی گاز رو توی سیاهی نوشابه نمیبینی ولی وجود داره.

پسر پولدار: پدر؛ خدا که دیده نمیشه پس چطوری وجود داره؟
پدر پولدار: ببین پسرم؛ این گوشت کوفته در آبگوشت شام امشب، گوشتاش پیدا نیست چون کوبیده شده ولی وجود داره.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ایران من تعويض گلس ارزان 09121549631 خبرستان مزون مُدینه طراحی و دوخت انواع لباس مجلسی عروس نامزدی فوق روان کننده بتن تبریز _ ژل میکروسیلیس تبریز _ الیاف بتن تبریز حوزه it حرف هايي از زبان منطق و احساس کاغذ ديواري راهیان عاشورا قرارگاه مطالعاتی حضرت روح الله